امشب بیا


ای که دارم شوق دیدارش به سر امشب بیا
ای که می گریم برایش تا سحر امشب بیا

نیمه شد ماه محرم امشب ای صهبای عشق
نیمه جان گشتم ز مرگم کن حذر امشب بیا

در درون خانه ام مهتاب می تابد ولی
خانه قلبم شده تاریکتر امشب بیا

در تمنایت به گرد عالم ای سودای دل
گشته ام سر تا به پا بی پا و سر امشب بیا

آفتاب حسن عالم تاب یک شب کن طلوع
کرده از خاور سفر تا باختر امشب بیا

مستجاب الدعوه چون هستم دعایت می کنم
با دل رنجیده با چشمان تر امشب بیا

گوی عمرم در سراشیب است کز عید غدیر
گشته ام هر لحظه گویا پیرتر امشب بیا

چون غروب جمعه دلگیر است امشب چاره چیست
از غروب جمعه هم دلگیرتر امشب بیا

سوده شد جان در تمنای تو ای آرام جان
بی تأمل چون شهاب آسیمه سر امشب بیا

سوم دی ماه 1385
پانزدهم محرم الحرام 1428
شهرک ولی عصر (ع)

شهر گناه

گناه شهر ز شهر گناه کمتر نیست
اگر چه تیزر شهر گناه ناپیداست

به هفت سین من این سین ز هفتمین هنر است
زچیره دستی طراح ،  سحر بی همتاست

چه مایه تلخ و سیاه و غمین و پژمرده است
فضای شهر گناهی که از لجن برپاست

دلم گرفت از این شهر بی طراوت و سرد
تعفن است و تنفر ، تباهی دلهاست

نوروز 1385 -  تهران .