غریبانه می روم

(به مناسبت هجرت به قم)


 
من از این شهر واژگون ، چه غریبانه می روم
من غریبانه از وطن ، مثل بیگانه می روم

دیگراین شهرباشکوه، پیش چشمم خرابه ای است
عمرم اینجا تباه شد ، من ز ویرانه می روم

شهر دیر آشنای قم ، عش آل محمد است
چون پرستوی خسته ای ، سوی کاشانه می روم

فکر و عقل معاش را ، در وطن جا گذاشتم
پی تحصیل معرفت ، همچو دیوانه می روم

مال و عنوان و اعتبار ، ثروت و جاه و افتخار
همه بازیچه اند و بس ، من کریمانه می روم

والدینم اگر شوند ، راضی از من مرا بس است
مال و مکنت مرا چه سود ، من فقیرانه می روم

من پناهم در این جهان ، دخت موسی ابن جعفر است
در حریمش کبوترم ، به سوی لانه می روم

من بدین دار ابتلا ، چه غریبانه آمدم
چه غریبانه زیستم ، چه غریبانه می روم

جمعه 19 شهریور 1389
عید فطر 1431
تهران

عنایت دوست

نوای دلکش قرآن به صحن گوهرشاد
کبوتران سفید ز قید غم آزاد

دعای جوشن و ذکر توسل و شب قدر
فغان و داد و تمنا و ناله و فریاد

ضریح و گنبد و صحن و مناره و محراب
سرشک شوق و نماز و دعا و استمداد

شمیم عطر فرحبخش مشک و عنبر و عود
نسیم روح فزا در اواخر مرداد

غروب و سفره افطار و جامع رضوی
وضو به آب خنکتر ز آب رکن آباد

تفضلی است کریمانه از عنایت دوست
سعادتی است که هرگز نمی رود از یاد

غرض حقیر مکرر به یادتان هستم
پیامکی است که امشب کنی ز من هم یاد

شب جمعه یازدهم شهریور ماه 1389
بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1431
مشهد مقدس

التجاء


چه غوغایی است اندر مشهد امشب
فزون شد خیل زوار از حد امشب

کرم ای پور موسی شیوه توست
مزن بر سینه ام دست رد امشب

جمیع دوستان و بستگان را
هدایت کن به سوی مقصد امشب

شب چهارشنبه دهم شهریور 1389
بیست و یکم ماه  مبارک رمضان 1431
مشهد مقدس


مطایبه ای با رضای عزیز


بر طفل نازنین و حسن خداداد او سلام
بیهوده نیست لفظ خداداد در کلام

از بارگاه معرفت حضرت رضا
بر جانب رضای خدادادیان سلام

شب پنجشنبه چهارم شهریور 1389
پانزدهم ماه مبارک رمضان 1431
مشهد مقدس